استخر

ساخت وبلاگ
سلام

خوب دیروز به بچه ها قول دادم اگه کارهاشون رو به موقع انجام بدن و تکالیف رو تا رسیدن انجام بدن ببرمشون استخر. رهام تا رسید خونه بهم زنگ زد که ددی خانم معلم بهم تکلیف نداره و فقط به پنج تا از بچه ها که شلوغ میکنن تکلیف داده . خلاصه باید ببریمو استخر. در مورد فرهام پرسیده که آیا دیشب که کمی سرد بوده احیانا سرما نخورده که گفت نه خدا رو شکر موردی نیست. خلاصه تا من رسیدم خونه دیدیم هیچ کدوم از شوق استخر نخوابیدن و منتظر منم. منم دیگه سریع حاضر ور رفتیم استخر. جاتون خالی از ساعت حدود شش تا 830 شب تو آب بودند وکلی اب بازی کردند. استخر هم خلوت بود و صفا. بعدشم که سیب رمینی سرخ گرده و چیپس و سس زدند. منم که دایم کنارشون بودم و مراقبشون بودم.

بعدشم تا رسیدیم خونه ساعت 0910 شب بود و گفتند خسته ایم و می خوایم بخوابیم. خوب خداییش هم خیلی خسته شدند.

رهام خیلی سریع رفت خوابید و فرهامم حدود 1030 رفت خوابید. شام هم نخوردند. خلاصه عصر خوبی داشتیم. فردا هم به امید خدا به توصیه همسر می خوایم بریم قم و عصری برگردیم.

تا نوشته بعدی

بدرود

هوای الوده...
ما را در سایت هوای الوده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rohamfarham بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 11:36